mhi - چرا توسعه سرمایه اجتماعی بر فرد، کسب وکار و جامعه تاثیرگذار است؟ |چه درسهایی از سرمایه های اجتماعی می توان گرفت ؟

چرا توسعه سرمایه اجتماعی بر فرد، کسب وکار و جامعه تاثیرگذار است؟ |چه درسهایی از سرمایه های اجتماعی می توان گرفت ؟

اصطلاح سرمایه اجتماعی، سرمایه های غیر قابل لمسی است که بیشتر در زندگی روزمره مردم می توان آنها را مشاهده کرد همانند : حسن نیت ،همدردی و مراودات اجتماعی میان افراد و خانواده هایی که یک اجتماع واحد را تشکیل می دهند. سرمايه اجتماعی برخلاف سرمايه اقتصادی كه در حسابهای بانكی مردم و سرمايه انساني كه در تفكر و فهمشان است در ساختار روابط ميان انسانها نهفته است. برای كسب سرمايه اجتماعی، يك فرد بايد با ساير افراد ارتباط برقرار كند و در واقع ساير افراد هستند كه منبع سود فرد مي باشند. پايه و اساس بسياری از هنجارهای اجتماعی مفهوم " عمل متقابل يا معامله به مثل" است  كه به شكل قوی در اين مفهوم اخلاقی كه "با ديگران آن گونه رفتار كن كه مي پسندی با تو رفتار كنند" منعكس شده است.

مفاهیم سرمایه اجتماعی

 

تاریخچه سرمایه اجتماعی :

منشأ این اندیشه که هنجارهای اجتماعی برای هدایت فعالیتهای اقتصادی لازم هستند، به تفکرات تئوری پردازان سیاستهای اقتصادی اسکاتلند باز می گردد.  ادموند بورک  ادعا می کرد، فروشگاهها به هیچ وجه نمی توانند بدون هنجارهای متمدن و اصول اخلاقی دست به فعالیت بزنند. از طرف دیگر دیوید هیوم  اعتقاد داشت، "قوه تشخیص درونی" یا "همدمی و همدردی" مناسب، تنها به میل خود و نه به اجبار پدید می آید. در این بین آدام اسمیت  نیز اظهار می داشت تا زمانی که قوه تشخیص درونی فطری افراد را به پیروی از منافع شخصی تهییج می کند، پیروی از قوانین بازار،  شریعت و یا دولت لازم است .
اصطلاح سرمایه اجتماعی را ( با معنای مشابه  آنچه  امروز مورد قبول است ) اولین بار هانیفن ، در سال 1916 به شکل زیر تعریف کرد :
سرمایه های غیر قابل لمسی که بیشتر در زندگی روزمره مردم می توان آنها را به حساب آورد : حسن نیت ،همدردی و مراودات اجتماعی میان افراد و خانواده هایی که یک اجتماع واحد را تشکیل می دهند.

اما این اصطلاح در طول شش دهه بعد به ندرت در نوشتارهای  نویسندگان مورد استفاده قرار گرفت. ‍‍
جاكوب  در سال 1961 از آن برای تأكید براهمیت شبكه های مردمی در شهرها، و لوری  در سالهای 1977 و 1981 از این مفهوم برای تشریح تفاوت فرصتهای اقتصادی استفاده کرد که جوانان با اندیشه های اقلیت در تقابل با جوانان دیگر از آن استفاده می کنند.
با وجود آنكه بوردیو   اولین بار مبادرت به تحقیقی اصولی در مورد سرمایه اجتماعی كرد، علاقه مندی معاصر به این مفهوم با تحقیقات كولمن  درباره رابطه سرمایه اجتماعی و سرمایه انسانی در آمریكا و سپس تحقیق پونتام  بر روی سرمایة اجتماعی و موسسات دموكراتیك در ایتالیا بوجود آمد. بنا به گزارش وینتر، با وجود منابع پراكنده و اندك، بین سالهای 1991 تا 1995 در حدود 109 مقاله در مجلات گوناگون از اصطلاح سرمایه اجتماعی به عنوان شناسه ای با هویت مشخص استفاده كرده و بین سالهای 1996 تا 1999 هزار و سه  مقاله علمی در این زمینه منتشر شده است. هم اكنون نیز دفاتر دولتی فراوانی در سراسر دنیا مشغول كنكاشهای متعددی  در زمینه سرمایه اجتماعی هستند (كه در حال حاضر به عنوان یك اصطلاح شناخته شده به كرات در مناظرات عمومی مورد استفاده قرار می گیرد) . فراتر از این، بسیاری از دولتها در پی اجرای خط مشی هایی هستند كه صریحاً به پرورش سرمایه اجتماعی توجه دارند .
با توجه به کاربرد گسترده و تا حدودی بحث برانگیز این اصطلاح، برخی از صاحب نظران این امر، نسبت به استفاده از مفهوم سرمایه اجتماعی به عنوان آویزه ای كه حلال تمامی دغدغه های غیر رسمی است، هشدار داده اند. دیگران، با آگاهی از محدودیتهای فعلی، در این مفهوم ظرفیت لازم را برای  ایجاد پلی برای پر كردن شكافهای علمی و ارتقای  خط مشی های عمومی فراهم می بینند.  تمپل در این زمینه می نویسد :

سرمایه اجتماعی، یك مفهوم سودمند فراگیر برای جنبه هایی از جوامع است كه با وجود دشواری اندازه گیری و هویت بخشیدن به آنها در قالب مدلهای رسمی، به صورت گسترده به عنوان عاملی مهم و اساسی برای موفقیتهای اقتصادی دراز مدت مورد قبول می باشد.

تعاریف و برداشتها از مفهوم سرمایه های اجتماعی :

ادبیات سرمایه اجتماعی شامل تعاریف گوناگونی است . برخی از این تعاریف در ذیل آمده است. اگرچه این تعاریف وجوه اشتراك زیادی دارند، اما تنوع در واژگان و اصطلاحات مورد استفاده در تعاریف از یك طرف و رویه های گوناگون و نگرش و تفكر به این مفهوم از طرف دیگر موجب شده كه در یك سطح عملی، تعابیر مختلفی از  سرمایه اجتماعی بوجود آید. 

 برخی از تعاریف سرمایه اجتماعی

־    به مجموعه ای از منابع بالقوه و بالفعل كه وابسته به وجود یك شبكه با دوام با روابط كم و بیش ناشی از آشنایی و آگاهی است گفته می شود. (1985 Bourdieu)

־    سرمایه اجتماعی با عملكردش تعریف می شود. این سرمایه موجودیتی واحد نیست بلكه مجموعه ای از موجودیتهای متنوع است كه در دو عنصر مشترك می باشند. این موجودیتها اولاً  برخی از جنبه های ساختارهای اجتماعی را شامل می شوند و ثانیا به عنوان تسهیل كننده فعالیتهای مشخص ( چه شخصی و چه  اجتماعی ) نقش دارند. (1988 Coleman)

־    ... ویژگیهای اجتماعی مانند اعتماد، هنجارها و شبكه ها كه می توانند با تسهیل فعالیتهای هماهنگ، موجب بالا بردن بهره وری اجتماعی شوند. (1993Putnam)

־    ... قابلیت افراد در حفظ سود با استفاده از خاصیت عضویت در شبكه ها و ساختارهای اجتماعی. (1998 Portes)

־    سرمایه اجتماعی بیانگر درجه همبستگی اجتماعی است كه در جامعه وجود دارد. این سرمایه ناشی از فرایندهایی است كه میان مردم برای تشكیل شبكه های اجتماعی، هنجارها و اعتماد اجتماعی و تسهیل هماهنگی و همكاری برای كسب منفعت متقابل صورت می گیرد. (1998 World Health Organization)

־    ... اطلاعات، اعتماد و هنجارهای متقابل كه در شبكه های اجتماعی یك فرد به طور ذاتی وجود دارد. (1998 Woolcock)

־    سرمایه اجتماعی یك هنجار غیر رسمی نمونه سازی شده است  كه موجب افزایش درجه همكاری میان دو یا چند شخص می گردد. (1999 Fukuyama)

־    سرمایه اجتماعی، شبكه ها، هنجارهای به اشتراك گذاشته شده، ارزشها و توافقاتی است كه موجب تسهیل همكاری درگروهها  و یا میان گروهها می شود. (2001 OECD) 

تعاریف و برداشتهای متفاوت از سرمایه اجتماعی تا حدی نمایانگر عقاید  متفاوتی است كه سرچشمه این مفهوم می باشند.

 می توان حداقل چهار نگرش عمده متفاوت نسبت به این مفهوم را از یكدیگر متمایز كرد :

یك رشته از ادبیات اقتصادی بر انگیزه های، اشخاص به ارتباط با یكدیگر و سرمایه گذاری بر روی منابع سرمایه اجتماعی، كه ورای منافع شخصی است، می پردازد. در حالیكه شاخه ای دیگر طراحی و آثار مؤسسات رسمی و غیررسمی در اجتماع را بررسی می كند.
تأكید بر نقش مؤسسات و هنجارهای سیاسی - اجتماعی در شكل دهی رفتار انسانی، از یك رشته ادبیات علوم سیاسی ناشی می گردد.
از دیدگاه ادبیات جامعه شناسی، ویژگیهای  سازمان اجتماعی مانند اعتماد، عمل متقابل و شبكه های مدنی از جمله عوامل عمده مؤثر در انگیزش انسانی می باشند.
رشته ای از ادبیات انسانی این تفكر را پرورش می دهد كه بشر یك غریزه طبیعی برای تجمع دارد كه این غریزه پایه ای زیستی برای یك امر اجتماعی ایجاد می كند.
با صرف نظر کردن از برخی  اختلافات موجود و توجه بیشتر به موضوعات و مطالب مشتركی كه به حد كفایت در میان این تعاریف و برداشتها تكرار شده می توان به برخی از منظورها و معانی ثابت در این مفهوم رسید.

اول اینكه نویسندگان با این امر كه شبكه ها و یا هنجارهای اجتماعی عناصر اصلی سرمایه اجتماعی هستند موافقند.

دوم این مطلب كه اكثر نویسندگان "اعتماد" را به عنوان یك عنصر سرمایه اجتماعی ( افزون بر دو عنصر بالا )  و علاوه بر آن به عنوان یك جانشین و معیار نزدیك برای تراز سطح سرمایه اجتماعی می دانند.

سوم اینكه بسیاری از نویسندگان از سرمایه اجتماعی به عنوان منبعی یاد می کنند كه افراد به تنهایی به آن دسترسی ندارند، ولی در كنار یكدیگر با دستیابی به آن برای نیل به اهدافشان استفاده می كنند .

پورتس  این مفهوم را به شكل زیر بیان می كند :
سرمایه اجتماعی برخلاف سرمایه اقتصادی كه در حسابهای بانكی مردم و سرمایه انسانی كه در تفكر و فهمشان است در ساختار روابط میان انسانها نهفته است. برای كسب سرمایه اجتماعی، یك فرد باید با سایر افراد ارتباط برقرار كند و در واقع سایر افراد هستند كه منبع سود فرد می باشند.

چهارم اینكه  سرمایه اجتماعی می تواند در تمام سطوح اجتماع بوجود آید. همچنان كه استون و هیوز  اشاره می كنند می توان این سرمایه را در میان خانواده ها و سایر شبكه های به هم وابسته در سطح شبكه های انجمنی تا سطوح منطقه ای یا استانی و كشوری بازشناخت و به آن هویت بخشید.


سرانجام، باید متذكر بود كه با وجود تعاریف گوناگونی كه از سرمایه اجتماعی شده ولی تاكنون هیچ منبع معتبری از سرمایه اجتماعی به عنوان " منافع غیرمادی"، "امكانات اجتماعی" ( از قبیل پاركها، تالارها و كتابخانه ها) و یا "سازمانهای دولتی" ( از قبیل مدارس، بیمارستانها، راهها و صنایع همچون آب و برق ) یاد نكرده است.

مفاهیم اصلی سرمایه اجتماعی : هنجارها، شبكه ها و اعتماد

همان طور كه پیشتر ذكر شد، اكثر محققان، هنجارهای اجتماعی و شبكه ها را به عنوان عناصر اصلی سرمایه اجتماعی پذیرفته و از اعتماد، علاوه بر این نقش، به عنوان معیاری یاد می کنندكه نمایانگر میزان و تراز سرمایه اجتماعی در جامعه است. حال به تعریف جامع تری از این مفاهیم اصلی می پردازیم :

هنجارها و سرمایه اجتماعی

هنجارهای اجتماعی توافقهای مشترک ، قوانین غیررسمی و عرفهایی هستند كه رفتارهای معینی را در موقعیتهای گوناگون تجویز، ممنوع و یا تعدیل می كنند. برخی از هنجارهای اجتماعی تعمیم داده شده، عبارتند از درستكاری، تحمل پذیری، اجرای قوانین، تعهد كاری، احترام به بزرگسالان، پذیرش و بردباری در برابر افكار مختلف و كمك به افراد محتاج. هنجارهای اجتماعی همچنین مرتبط با برخی از موقعیتهای خاص مانند پرداخت قبض ها در زمان مقرر، صف بستن در گیشه مغازه ها، برگرداندن داراییهای مفقود شده به صاحبانشان، دادن جا به افراد مسن تر در وسائل حمل و نقل عمومی و اشكال مختلف احوالپرسی می باشند.
گرچه هنجارهای اجتماعی را غالباً می توان با استفاده از اعتقادات مذهبی و طایفه ای، اظهارات قضایی، اشعار كودكانه، پندهای اجتماعی، موسیقی و نمایشنامه بیان و تقویت كرد،اما معمولاً این هنجارها به صورت نوشته نشده و غیر مدون می باشند. در برخی از تعابیر حتی بیان می شود كه می توان این هنجارها را با استفاده از قوانین و مقررات شكل داد.

هنجارهای اجتماعی غالباً به افراد برای دسترسی به الگوهای رفتاری قابل پیش بینی تر و سودمند تر در جامعه كمك می كنند. هچتر و اپ  می گویند : " بدون وجود هنجارها، تصور اینكه چگونه میان افراد غریبه فعل و انفعال و یا مبادله صورت می پذیرد، امری بسیار مشكل است."
پایه و اساس بسیاری از هنجارهای اجتماعی مفهوم " عمل متقابل یا معامله به مثل" است  كه به شكل قوی در این مفهوم اخلاقی كه "با دیگران آن گونه رفتار كن كه می پسندی با تو رفتار كنند" منعكس شده است. "عمل متقابل" می تواند به صورت خاص و یا تعمیم یافته باشد، بدین معنا كه آیا به عمل مطلوب و سازگار پاسخ مثبت داده می شود و اگر داده می شود چه زمانی ؟ البته این موضوع كه  چه كسی و به چه فردی این پاسخ را می دهد، ممكن است پیش از انجام دادن عمل، برای فرد عامل مشخص نباشد.
تا زمانی می توان  به تبادل مستقیم مساعدتها و مطلوبیتها،  به عنوان شكلی از معامله نگریست كه به محركی، به جز نفع شخصی نیازی نداشته باشند. در این صورت، "عمل متقابل" ، با رفتارهایی كه یك هنجار ایجاد می کند، افزایش می یابد.

تیلور این مفهوم را به شكل زیر بیان می كند : هر عمل شخصی در یك سیستم "عمل متقابل"، معمولاً به صورت تركیبی از یك نوعدوستی كوتاه مدت و یك نفع شخصی بلند مدت توصیف می شود. من اكنون به تو كمك می كنم ( ممكن است مبهم، نامشخص و غیرقابل محاسبه باشد ) در عوض اینكه تو، در آینده به من كمك خواهی كرد. "عمل متقابل" از مجموعه ای از اعمال تشکیل می شود كه هركدام در زمان كوتاهی نوعدوستانه بوده ( فرد نوعدوست به بهای خود به دیگران سود می رساند)،و مجموعاً موجب افزایش كسب نفع شخصی برای  تمام شركت كنندگان می شود.  
اجتماعات متفاوت دارای هنجارهای متفاوتی هستند. ممكن است در جامعه ای برخی از هنجارها در سطح گسترده ای رایج باشد، در عین حال گروههای مختلفی در همان اجتماع می توانند مجموعه هنجارهای مربوط به خود را،  داشته باشند. 
تطابق و هماهنگی با هنجارهای اجتماعی را می توان از طریق فرمانها و دستورهای روانشناسی كه جنبه درونی دارند( مانند احساس گناه و شرمندگی )، و یا فرمانها و دستورهایی كه جنبه بیرونی دارند ( مانند طرد از اجتماع ) پیش برد. در برخی از گروهها و یا جوامع، هنجارها از طریق فرمانها و یا تهدیدهای فیزیكی تقویت می شوند. هنجارهای اجتماعی غیررسمی نیز می توانند به عنوان مكمل، و یا حتی در بخشی به عنوان  جانشین قوانین و سایر فرایندهای تقویت عمل كنند.

شبكه ها و سرمایه اجتماعی

یك شبكه به گروهی به هم پیوسته از مردم كه معمولا دارای یك صفت مشترك هستند گفته می شود. برای مثال، افرادی كه به یك ورزش علاقه مندند یك شبكه را تشكیل می دهند و یا در یك سطح پایین تر خانواده ها و گروههای دوستی، خواص شبكه را از خود نشان می دهند.
یك فرد می تواند در كنار عضویت در شبكه خانواده با توجه به گروه بندیهای محلی، تفننی، شغلی، جنسیتی، مذهبی، نژادی و ملی، عضوی از شبكه های ارتباطی دیگر هم باشد. هریك از این، گروه بندیها، ممكن است هنجارها و یا سطوح متقابل التزام و انتظار مربوط به خود را داشته، و سطوح متفاوتی از "اعتماد" را برای افراد داخل و یا خارج از این گروه ایجاد كند.

شبكه ها به دو دسته انبوه و پراكنده تقسیم می شوند. میان اعضای شبكه های انبوه، روابط متعدد و مشترك فراوانی وجود دارد. شبكه های پراكنده كه دارای ارتباطاتی ضعیف تر و دورتر هستند، فاقد چنین روابطی هستند.
افراد با عضویت در یك شبكه، صاحب امتیازاتی مانند حمایت اجتماعی بیشتر، دسترسی بیشتر به اطلاعات، هزینه های كمتر تحقیق، و دستیابی به گستره وسیعی از فرصتها می شوند.
شبكه ها می توانند نقش مهمی در تهیه و تدارك سایر جنبه های سرمایه اجتماعی بازی كنند. در یك اجتماع با روابط محكم تر، احتمال انتشار و رعایت هنجارهای اجتماعی بیشتر بوده، و اعضای یك اجتماع به هم پیوسته می توانند راحت تر به یكدیگر اعتماد كنند.

پونتام  می نویسد : "عمل متقابل" تعمیم یافته  در یك اجتماع بوسیله شبكه های متراكم و انبوه تبادلهای اجتماعی تقویت می شود. وجود این احتمال كه دو عضو یك اجتماع با بافتی به هم پیوسته و متراكم، در آینده با یكدیگر روبرو شده و یا از طریق روابط خوشه ای از یكدیگر با خبر شوند سبب می شود كه آن دو فرد سابقه خوب لحظه ای را با ارزش تر از سود حاصل از خیانت در آن لحظه بدانند. بنابراین می توان گفت كه درستكاری و صداقت در شبكه های اجتماعی انبوه تقویت و تشدید می گردد.

اعتماد و سرمایه اجتماعی :

اعتماد به سطحی از اطمینان  گفته می شود كه در فرد نسبت به صحت سخن گوینده یا انجام یافتن عملی كه از او انتظار می رود و یا به انجام دادن آن متعهد شده، وجود دارد. اگر چه افراد می توانند بر روی اعتماد به یكدیگر سرمایه گذاری كنند، اما سطح اعتماد یك فرد به فرد دیگر به طور عمده بر ادراك فرد از قابلیت اطمینان به فرد دیگر مرتبط است .  اعتماد می تواند به گروهها و مؤسسات درون یك جامعه، از جمله دولت نیز وابسته باشد. همچنین می توان یك "سطح عمومی" را برای یك جامعه در نظر گرفت. با وجود اینكه بسیاری از نویسندگان اعتماد را عنصری از سرمایه اجتماعی می دانند، ولی برخی نیز آنرا  یك منبع و یا پی آمد اساسی حاصل از سرمایه اجتماعی می شمارند. با وجود چنین اختلافاتی همگان بر این موضوع كه مفاهیم سرمایه اجتماعی و اعتماد از یكدیگر جدا می باشند دارای نظر مشتركی هستند.

برای مثال وولكاك  با، دلیل بیان می كند كه برای جلوگیری از استدلالات حشو و زائد، هر تعریفی از سرمایه اجتماعی باید بر مفهوم سرمایه اجتماعی ( و نه بر آن چیزی كه اثر می كند و یا بر خود اثر) تمركز داشته باشد. او سپس توضیح می دهد كه : این معبر و دیدگاه موجودیتی مانند "اعتماد" را كه در جای خود موجودیتی مهم و حیاتی و در مبحث و هدف كنونی ما به عنوان نتیجه (فعل و انفعال متقابل، مؤسسات قانونی قابل اعتبار، سوابق) محسوب می شود، حذف می كند... به عبارت دیگر "اعتماد" خود سرمایه اجتماعی نمی باشد بلكه یك میزان و معیار برای آن به شمار می آید.

به طور مثال، فوكویاما  نیز"اعتماد" را به عنوان انتظاری كه ناشی از همكاری ، صداقت  و نظم در میان افراد یك بخش اجتماع است ( و به دلیل هنجارهای مشترك متداول به وجود می آید ) تعریف می كند. برپایه این تعریف، اعتماد به عنوان نتیجه عملكرد هنجارهای اجتماعی می باشد كه این هنجارها به عقیده فوكویاما به تنهایی شكل دهنده سرمایه اجتماعی می باشند. این تعریف از اعتماد تعریف روشن و صریحی نمی باشد، چرا كه نویسنده با استفاده از سایر عناصر اجتماعی اقدام به این كار كرده است.
به عقیده برخی از نویسندگان در برخی از مواقع سطوح بالای اعتماد و یا عدم هم ترازی قابلیت اعتماد به دیگران، می تواند مورد سوء استفاده قرار گیرد. برای مثال هالپرن  عقیده دارد مردم یك كشور با یك سطح معین از اختلاف درآمد و توجه به نفع شخصی اگر دارای اعتماد اجتماعی بالا باشند بیشتر در معرض قربانی شدن قرار می گیرند.
ادبیات اعتماد، میان اعتماد كردن بر پایه تجربه شخصی و اعتماد بر پایه یك هنجار عمومی تفاوت قائل می شود. اعتماد بر پایه تجربة شخصی ریشه در روابط شخصی افراد داشته و در یك دوره تعامل با فرد (و یا سازمان) دیگر شكل می گیرد. در حالیكه اعتماد برپایه یك هنجار اجتماعی و یا اعتماد عمومی یك آمادگی برای اعتماد به یك فرد غریبه یا یك سازمان در نبود دانش و آگاهی معین دربارة اعمال گذشته آنها می باشد.

سطوح اعتماد عمومی معمولاً میان گروههای مختلف در یك جامعه و همچنین میان جوامع مختلف متفاوت می باشند. برای مثال مردم معمولاً بیشتر به غریبه ای كه پزشك باشد اعتماد می كنند تا به غریبه ای كه معامله كننده مواد مخدر. به طور مشابه، اعتماد ممكن است در یك كشور كه رفتار منظم و صادقانه در آن مسلط باشد بیشتر و عمومی تر باشد. برخی افراد نیز ممكن است به غریبه هایی كه از نظر دینی، نژادی، كاری و سایر خصوصیات شبیه خود باشند بیشتر اعتماد كنند.
پوتنام عقیده دارد با وجود اینكه اعتماد بر پابه تجربه شخصی و روابط مداوم ممكن است قوی تر و پایدارتر از اعتماد بر پایه هنجارهای اجتماعی باشد، ولی اعتماد عمومی به دلیل توسعه "شعاع اعتماد" به دایره وسیعتری از مردم كه موجب طیف وسیعتری از تعاملات با اثار سودمند می گردد، بسیار ارزشمندتر می باشد.


یک جمله، یک درس :

  • عقل در وجود ما، قدرت حیرت آوری دارد پس چه بهتر كه پیوسته فكر را حاكم وجود خود سازیم.   گوته
  • شما می توانید از طریق یك ساختار سازمانی عالی، از یك قدرت رقابتی برتر برخوردار شوید.     پرسی بارنویك

نظرات
دیدگاه ارسال کنید