خلق نیکو | ویژگیهای اخلاقی مدیران را بدانیم
ویژگیهای اخلاقی مدیران
حُسن خُلق (خوش خُلقی)
من ندیدم درجهان جستجو
هیچ اهلیّت به ازخُلق نکو
هرکه راخُلق نکوباشد بَرَست
درمقام امن وآزادی نشست
بدان که الفت ، ثمره خوی خوش است ومفارقت نتیجه خوی بد.پس خوشخویی،دوستی والفت وموافقت اقتضاکند وبدخویی ، دشمنایگی وحسدومخالفت بارآوردوهرگاه که مُثمرستوده باشد، ثمره نیزستوده بود...وپوشیده نیست که ثمره خوی خوش ، الفت است وزوال وحشت وهرگاه که مُثمرنیکوباشد، ثمره نیزنیکوبود .
به حُسن خُلق توان کرد صیداهل نظر
به دام ودانه نگیرند مرغ دانا را
خوش خُلقی یکی ازصفات پسندیده انسانی است .درتمام عصرهاونسل هابه مدیران وکارگزاران توصیه شده است که در متصف شدن به این صفت باارزش تلاش کنند. برخورد محبت آمیزوبزرگوارانه بامردم وکارکنان ، نشانه بزرگ منشی وتواضع مدیر می باشد.خوش خُلقی فضای سازمان را تلطیف نموده ودرشتی وزمختی را در سازمان ازبین می برد.
نه ازروی بد بدبود آدمی
که ازخوی بد بدبودآدمی
خوش خُلقی ترس را ازمحیط کار دور ساخته ، اعتماد و محبت را به ارمغان می آورد. دراین صورت گردش اطلاعات به درستی درسازمان انجام می گیرد و این امر باعث می شود ، مدیر در تصمیم گیری ها موفق عمل کند.
هرکه خوش خوباشدوبگشاده رو
اومحمدخوست بااوگیر خو
آنکه به اخلاق نکو خوگرفت
دردوجهان رتبه نیکوگرفت
خلق وخدایش همه دارنددوست
فعل نکو، زاده خُلق نکوست
ازآن پاک دین ترکسی رامجوی
که خوانندخلقش پسندیده خوی
باخوش خُلقی ، مدیر می تواند در کارکنان نفوذ کرده و اعتماد آنان را بدست آورد و این اعتماد ، رفع مشکلات سازمان را تسهیل میکند.
چوپرخاش بینی تحمل بیار
که سهلی ببندددرکار زار
به شیرین زبانی ولطف وخوشی
توانی که پیلی به مویی کشی
به گفتارشیرین جهان دیده مرد
کندآنچه نتوان به شمشیر کرد
حُسن خُلق ازمدیریک رهبرکاریزماتیک می سازدکه کارکنان اطاعت ازدستورات اورایک وظیفه وتکلیف می دانند.
باهمه خلق روی نیکودار
خونکوداروروی چون خودار
خوی نیکوتوراچوشیرکند
خوی بدعالم ازتوسیرکند
درشتی زکس نشنودنرم گوی
سخن تاتوانی به آزرم گوی
که تندی وتیزی نیایدبه کار
به نرمی برآیدزسوراخ مار
زبدخواه وازمردم کینه کش
توان دوست کردن به گفتارخوش
به نرمی ظفرجوی برخصم جاهل
که کُه رابه نرمی کندپست ، باران
بساکس که یک دانگ ندهدبه تیغ
چوخوش گوئیش جان ندارد دریغ
خوش خُلقی ، ارتباط بین مدیران و کارکنان راتسهیل کرده و واسطه هارا ازمیان برمی دارد.این ارتباط ، رابطه ای خواهدبود ارادی ومستحکم.
مهرمحکم شودزخوشخویی
دوستی کم کندتُرُشرویی
خُلق خوش، خلق راشکارکند
صفتی بیش ازاین ، چکارکند
ارتباط بدون ترس کارکنان با مدیر ثمره خوش خُلقی است ودراین ارتباط ، مدیربامسائل ومشکلات سازمان و کارکنان به گونه واقعی برخورد خواهدکرد.
مکررامتحان کردم که بهرزندگی کردن
بهست ازتندی وآشفتگی ، نرمی وآرامی
کوش تاخلق رابکارآیی
تابه خُلقت جهان بیارایی
چون گل آن به که خوی خوش داری
تادرآفاق بوی خوش داری
نشنیدی که آن حکیم چه گفت
خواب خوش دیدهرکه اوخوش خفت
نیکخوگفته ست یزدان مررسول خویش را
خوی نیکست ای برادرگنج نیکی راکلید
آدمیت به حُسن اخلاق است
حیف این شیوه درجهان طاق است
کافرنیک خوی ونیک اخلاق
بهترازمومن بداخلاق است
باحُسن خُلق ، مدیر با خاطری آسوده به اداره سازمان می پردازد و وحدت وهمدلی را با رفتارخود درسازمان نهادینه می کند. در این صورت است که کارکنان کمبودهاراباخاطری آسوده تحمل خواهندکرد.
مرسخن راگندمین وچرب کن
گرنداری نان چرب گندمین
خوبگویی ای پسربیرون برد
ازمیان ابروی دشمنت ، چین
خوشخو، خویش بیگانگان باشدوبدخو، بیگانه خویش
طبع دلجوخوشترازگنج زروکان گهر
خوی نیکوبهترازشاهی و مُلک بیکران
می توان ازچرب نرمی نورچشم خلق شد
سرمه ازنرمی به چشم مردمان ماواکند
نرمی بسیارباید درگدازامتحان
موم شو گرزان که شهدعاطفت داری هوس
به خُلق نیک درعالم توانی زندگی کردن
که باخُلق نکورام توگرددشیرآجامی
به جای علم اگراخلاق بودی درس هرمکتب
به عالم بی نشان گشتی غروروحرص ونمامی
اقوام روزگاربه اخلاق زنده اند
قومی که گشت فاقداخلاق ، مردنی است
مرادومطلب دنیاوآخرت نبرد
مگرکسی که جوانمردباشدوبسّام
وجنیدگفت: چهارخصلت است که بنده را به درجه های عالی رساند اگرچه علم وعمل او اندک باشد : بردباری و جوانمردی وفروتنی وخوشخویی وآن کمال ایمان است.
رمزاست هرچه هست وحقیقت جزاین دونیست
ای نورچشم ، این دو بودعین مردمی
یاراه خلق سپردن به حُسن خُلق
یاراه خیرخویش سپردن به خرمی
زمانه ، بوته خار ازدرشت خویی تست
اگرتونرم شدی این جهان گلستان است
به دوزخ برد مرد راخوی زشت
که اخلاق نیک آمده است ازبهشت