تواضع و دوری از تکبر، مدیریت در ادب فارسی
مدیریت در ادب فارسی، ویژگیهای اخلاقی مدیران
تواضع و دوری از تکبر
به خاک بر مرو ای آدمی به نخوت و ناز
که خاک پای تو هم چون تو آدمیزاد است
جهان بر آب نهادست و عاقلان دانند
که روی آب نه جای قرار و بنیاد است
یکی از ویژگیهای انسانی، تواضع است. منصب و مقام نباید انسان را به تکبر وخود بینی بکشاند. یک مدیر، باید ارتباط خود را با کارکنان و مردم به گونه ای تنظیم کند که آنان همواره و در هر حال بتوانند با او در تماس باشند. کارکنان، مدیر متواضع را از خود می دانند و علاقه و انگیزه ی آنها به کار بیشتر می شود.
کسی کو فروتن تر و رادتر
دل دوستانش از او شادتر
تواضع مر تو را دارد گرامی
ز کبر آید بدی در نیکنامی
تواضع زیادت کند جاه را
که ازمهر پرتو بود ماه را
تواضع کند هر که هست آدمی
نزیبد ز مردم بجز مردمی
چو خواهی که در قدر والا رسی
ز شیب تواضع به بالا رسی
در این حضرت آنان گرفتند صدر
که خود را فرو تر نهادند قدر
چو سیل اندر آید به هول و نهیب
فتاد از بلندی و سر در نشیب
چو شبنم بیفتاده مسکین و خرد
به مهر آسمانش به عیوق برد
انسانها باید به اصل خود توجه کنند، که از خاک هستند و باید تواضع و فروتنی پیش گیرند. زندگی بسیار کوتاه است ، نه فقط کوتاه ، بلکه بسیار آسیب پذیر نیز هست .
"جان در حمایت یکدم است و دنیا وجودی میان دو عدم "
ای برادر چو عاقبت خاک است
خاک شو پیس از آن که خاک شوی
بگذر ز کبر و ناز که دیده است روزگار
چین قبای قیصر و طرف کلاه کی
نردبان خلق این ما و من است
عاقبت زین نردبان افتادن است
هر که بالاتر رود ابله تر است
کاستخوان او بتر خواهد شکست
تواضع ، سبب ارتقای شخص است و ارزش انسان درعمل معلوم می شود وبر اثر تواضع است که در نزد مردم گرامی خواهد شد.
به قصد هر چه شوی پست سر بلند شوی
گرفته ایم عیار بلند و پستی ها
از تواضع بزرگوار شوی
و ز تکبر ذلیل و خوار شوی
تواضع سر رفعت افرازدت
تکبر به سر اندر اندازدت
تکبرو غرور انسان را تنها و درمانده می سازد. امام علی علیه السلام می فرماید :
"تواضع آدمی را بالا می برد و تکبر انسان را کوچک و پست میکند."
خداوندسبحان درقرآن کریم می فرماید :
"و بندگان خدای رحمان آنان هستندکه بر روی زمین به تواضع و فروتنی روند"
هرکه گردن به دعوی افرازد
خویشتن را به گردن اندازد
نماند بر زمین هرکس به طینت خاکسار آمد
که عیسی از ره افتادگی گردون سوار آمد
فخر دارد بر سرافرازی ز پا افتادگی
بهتر از گردنکشی درکیش ما افتادگی
حاصلی گرهست در هستی ، بود در نیستی
گر ترا آسودگی بایست ،پا افتادگی
چون در آخر جملگی افتاده برخاک رهیم
ای خوشا آنکس که کرد از ابتدا افتادگی
نیست اکسیری به عالم بهتر از افتادگی
قطره ناچیز گردد گوهر از افتادگی
از تواضع افسرخورشید، زرین گشته است
کم نمی گردد فروغ گوهر از افتادگی
خصم سرکش را به نرمی می توان تسخیرکرد
پست سازد شعله را خاکستر از افتادگی
خصم بالا دست را خواهی اگر عاجز کنی
نیست صائب هیچ فن بالاتر از افتادگی
ذره شو صحرا مشو گر عاقلی
تا ز نور آفتابی بر خوری
ای که می نازی به ذبح گوسفند
ذبح کن خود را که باشی سربلند
زندگی را می کند ناپایدار
جبر و قهر و انتقام و اقتدار
ما خصم را ز راه تواضع کنیم درست
بیرون برد ز تیر،کجی، را کمان ما
افتادگی زخاک بر آورد دانه را
گردنکشی به خاک نشاند ، نشانه را
حافظ، افتادگی از دست مده ز انکه حسود
عرض و مال و دل و دین در سر مغروری کرد
چند غرور از دغل خاکدان
چند منی ای دو سه من استخوان
پیشتر از ما دگران بوده اند
کز طلب جاه نیاسوده اند
خاکساران جهان را به حقارت منگر
تو چه دانی که در این گرد سواری باشد
از کبر مدار هیچ در دل هوسی
کز کبر بجایی نرسیده است کسی
چون زلف بتان شکستگی عادت کن
تا صیدهزار دل کنی در نفسی
گرت جاه باید مکن چون خسان
به چشم حقارت نگه درکسان
گمان کی برد مردم هوشمند
که در سرگرانی است قدر بلند
چو استاده ای بر مقامی بلند
بر افتاده گر هوشمندی مخند
بسا ایستاده درآمد ز پای
که افتادگانش گرفتند جای
تواضع از ویژگی های انسانی است . تواضع درحین برخورداری از قدرت و توانایی ارزش دارد.
ز خاک آفریدت خداوند پاک
پس ای بنده افتادگی کن چو خاک
حریص و جهانسوز و سرکش مباش
ز خاک آفریدندت آتش مباش
چوگردن کشید آتش هولناک
به بیچارگی تن بینداخت خاک
چو آن سرفرازی نمود این کمی
از آن دیو کردند از این آدمی
گدا گر تواضع کند خوی اوست
ز گردن فرازان تواضع نکوست
به دولت کسانی سرافراختند
که تاج تکبر بینداختند
تکبر کند مرد حشمت پرست
نداندکه حشمت به حکم اندر ست
دعوی مکن که برترم از دیگران به علم
چون کبر کردی از همه دو نان فرو تری
بدین صحیفه مینا به خامه خورشید
نبشته یک سخن خوش به آب زر دیدم
که ای به دولت ده روز گشته مستظهر
مباش غره که از تو بزرگتر دیدم
کسی که تاج زرش بود در صباح به سر
نماز شام و را خشت زیر سر دیدم
"بدان که کبر، خویی باطن است و اماآ نچه ظاهر شود از خویها و فعلها ثمره و نتیجه آن است و باید که آن را تکبر گویند و اسم کبر مخصوص باشد به معنی باطن و آن بزرگداشت نفس است و او را قدری فوق قدر دیگری دیدن و این باطن را یک موجب است و آن عُجب است . علی – علیه السلام – گفت : هر که خواهد که در مردی از اهل آتش بیند ، گو مردی نشسته را بین که پیش او گروهی ایستاده باشند.
وپیامبر- علیه الصلوة والسلام – گفت : " فروتنی،بنده را جز رفعت نیفزاید، پس فروتنی کنید، خدای بر شمارحمت کناد."
"و از آن جمله آنکه تواضع نماید هر مسلمانی را، و بر وی تکبر، نکند که خدای تعالی خرامنده فخر کننده را دوست ندارد."
ای که جزو این زمینی سرمکش
چونک بینی حکم یزدان در مکش
آب از بالا به پستی در رود
آنگه از پستی به بالا بررود
گندم از بالا به زیر خاک شد
بعد از آن او خوشه و چالاک شد
دانه هر میوه آمد در زمین
بعد از آن سرها بر آورد از دفین
اصل نعمتها ز گردون تا به خاک
زیر آمد شد غذای جان پاک
از تواضع چون ز گردون شد بزیر
گشت جزو آدمی حیّ دلیر
پس صفات آدمی شد آن جماد
کز جهان زنده ز اول آمدیم
باز از پستی سوی بالا شدیم
زان نمی پرّد به سوی ذوالجلال
کو گمانی می برد خود را کمال
علّتی بتّر ز پندار کمال
نیست اندر جان تو ای ذو دلال
از بهاران کی شود سرسبز سنگ
خاک شو تا گل برویی رنگ رنگ
سالها تو سنگ بودی دلخراش
آزمون را یک زمانی خاک باش
برای اطلاع از مطالب بیشتر در این زمینه به مقالات ذیل مراجعه نمایید :
1 . مدیریت در ادب فارسی : احسان و کرم و رسیدگی به زیردستان
2 . ویژگی های اخلاقی مدیران - انتقاد پذیری
3 . خلق نیکو | ویژگیهای اخلاقی مدیران را بدانیم
4 . سعه صدر : یکی از مهمترین ویژگیهای اخلاقی مدیران | مدیران در ادبیات ایران